هموار و مستوی کردن چیزی، قرار دادن تراز در آخر حساب. بالانسه. (فرهنگستان). معادل کردن دو ستون دخل و خرج در دفاتر حساب، اعم از دفاتر بانکی یا بازرگانی، نقش و نگار کردن: گهی ز میغ زند بر مه دوهفته رقم گهی ز مشک کند بر گل بنفشه تراز. قطران (از انجمن آرا)
هموار و مستوی کردن چیزی، قرار دادن تراز در آخر حساب. بالانسه. (فرهنگستان). معادل کردن دو ستون دخل و خرج در دفاتر حساب، اعم از دفاتر بانکی یا بازرگانی، نقش و نگار کردن: گهی ز میغ زند بر مه دوهفته رقم گهی ز مشک کند بر گل بنفشه تراز. قطران (از انجمن آرا)
باز کردن (در و مانند آن) گشادن گشودن، بستن (در و مانند آن) مسدود کردن (از اضداد) : حضور مجلس انس است و دوستان جمعند و این یکاد بخوانید و در فراز کنید. (حافظ)، نزدیک کردن، پیش آوردن پیش بردن، بنا کردن
باز کردن (در و مانند آن) گشادن گشودن، بستن (در و مانند آن) مسدود کردن (از اضداد) : حضور مجلس انس است و دوستان جمعند و این یکاد بخوانید و در فراز کنید. (حافظ)، نزدیک کردن، پیش آوردن پیش بردن، بنا کردن